غرور نذاشت بهت بگم قد خدا دوست دارم
حالا نشستم یک گوشه دارم ستاره می شمارم
تنهایی اینه یه تبر شکسته برگ ریشه و مو
سوزنده آفت غرور از حالا تا همیشه مو
اگر بهت گفته بودم حالا تو مال من بودی
من تو خیال تو بودم تو ، تو خیال من بودی
کاش که میون من و تو ،تو اون روزا حصار نبود
هیچی میونمون به جز دلای بی قرار نبود
انگار که تقدیر نمی خواست تو در کنار من باشی
منم بهار تو باشم تو هم بهار من باشی
یک خلوت ساکت و سرد انگار اسیرمون شده
نمیشه فکر دیگه کرد ما خیلی دیرمون شده
تو رفتی حالا دیگه اونور دنیا خونته
انگار نه انگار کسی این ور آب دیونته
تقصیر هر دومون بوده ما عشقو نشناخته بودیم
فقط یک قصر کاغذی تو رؤیامون ساخته بودیم
باید یکی از ما دوتا غرور را می گذاشت زیر پا
آروم به اون یکی می گفت یه عاشق واقعی باش
جدایی دستهای ما یک اتفاق ساده نیست
سواره هرگز با خبر از غصۀ پیاده نیست
توی مسیر عاشقی باید هوای دل را داشت
حرف دل را عین قسم روی طاقی چشما گذاشت
حالا که من تنها شدم قدر چشاتو می دونم
ولی نمی شه کاری کرد همیشه تنها می مونم
کاش توی دنیا هیچ کسی قربونی غرور نشه
راه دوتا پرنده کاش یک روزی ااز هم دور نشه...!!!!